خلوتگاه من

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

من ایرانیم 

 

هرچی که باشه واسش میمیرم

 

اینجا وطن منه

 

با اینکه سر پوشش پر از غمه

 

اما خاکمه 

 

میمیرم براش اینم کمه

 

روزگاری اهورا خدای سرزمینم بود

 

الان اهریمن شده سپهسالار رو برد

 

یه مشت عرب جاهل

 

که از خدا بودند غافل

 

ولی اهورا مارو ترک نکرده

 

هنوزم هست تو رگ ما زنده

 

نگید یه وقت انسانیت مرده

 

که تا اهورا هست ادمیت هم هست زنده

 

فریاد میزنه داریوش عزیزم :

 

 

 

وطن پرنده پر در خون

 

وطن شکفته گل در خون

 

وطن فلات شهيد و شمع

 

وطن ترانه زنداني

 

وطن قصيده ويراني

 

ستاره ها اعداميان ظلمت

 

به خاک اگر چه مي ريزند

 

سحر دوباره برمي خيزند

 

بخوان که دوباره بخواند اين قبيله قرباني

 

گل سرود شکستن را

 

بگو که بخون بسرايند

 

اين عشيره زنداني

 

حرف آخر قصه ام را

 

با دژخيمان اگر شکنجه

 

اگر بند است و شلاق و خنجر

 

اگر مسلسل و انگشتر

 

با ما تبار فدايي با ما غرور رهايي

 

امروز ما امروز فرياد

 

فرداي ما روز بزرگ ميعاد

 

بگو که دوباره مي خوانم با تمامي  يارانم گل سرود شکستن را

 

بگو که به خون مي سرايم با تمام دل و جانم حرف آخر قصه ام را

 

بگو به ايران

 

بگو به ايران ....

نظرات شما عزیزان:

:: برچسب‌ها: (وطن ),